






















یادداشت جامجم | تأثیرات مدیریت اجرایی آیتالله رئیسی بر ارتقای حکمرانی
عمر۴۷ساله جمهوری اسلامی ایران، تجربهای مهم در عرصه حکمرانی نوین در دوره معاصراست که ازیک سوبااتکا به نظریه فقه سیاسی شیعه و ارائه حاکمیت فقها برای اداره کشور و جامعه، ریشه در یک سنت ۱۴۰۰ ساله دارد و از سوی دیگر، قالب و شکل تأسیس، نظامسازی و تداوم آن با استفاده از چهارچوبهای دولت مدرن انجام شده است.
تمام تلاشهای نظام حکمرانی در طول نزدیک به نیمقرن اخیر، برای کاهش تعارضات ناشی از استقرار نظمی مبتنی بر این دوگانه بوده است. اصلاح قانون اساسی در پایان دهه اول انقلاب و همچنین تلاشهای مدیریت عالی نظام برای رفع بنبستهای اجرایی و عملیاتیسازی برنامههای مورد ادعای دولتهای منتخب در تمامی ادوار ریاست جمهوری تا تشکیل دولت سیزدهم، بخشی از این اقدامات بوده است. ممکن است انعطافپذیری برآمده از ایمان به رأی مشروعیتساز حاصل از مشارکت سیاسی مردم، بر نوع سلیقه، مشی و سیره فرد منتخب در کسوت رئیس دولت و نزدیکی یا دوری آن از قواعد بالادستی حاکمیت سیاسی برآمده از فقه در جمهوری اسلامی ایران، غالب شده باشد. بهرغم تحمیل همه هزینههای ناشی از تفاوت دیدگاهها در رأس مدیریت حاکمیت که گاهی فروکاستهای جدی را در کارآمدی نظام سیاسی بهجا گذاشته است، اهمیت حفظ مشروعیت سیاسی ادامه این مسیر را توجیهپذیر کرده است. تجربه مدیریت اجرایی دولت سیزدهم و حضور آیتالله شهید رئیسی در رأس دولت، نشان داده که در قالب همین قانون اساسی و نظام حکمرانی کنونی نیز امکان رفع تعارضها و انسجام در مسیر تعالی و پیشرفت وجود دارد. انتخاب یک فرد شایسته و رجل سیاسی و مذهبی، مطابق پیشبینی قانون اساسی در اصل یکصد و پانزدهم، نشان داد که علت و ریشه اصلی تعارضها صرفا در مبانی حقوقی این دو جایگاه نیست.